مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شاعر : محمد زوار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
شکر حق فصل روضهها آمد بـانـگ حـی عـلـیالـعـزا آمـد
نـام زهــرا کـه بـیـن مــا آمـد حـال ما بـیـن روضـه جـا آمد
روضهاش، اهل درد میخواهد
شرح این قصه مرد میخواهد
فـاطـمه کـیـست؟ ماه پیـغـمبر تـا ابـد در پــنــاه پــیــغـمــبـر
دست او بـوسـهگـاه پـیـغـمـبر راه او هـسـت، راه پـیـغـمـبـر
بهجت قلب مصطفی زهراست
لـیـلـةالـقـدر انـبـیا زهـراسـت
فـاطـمـه حـجّـت امـامان است آنکه آمـوزگـار سـلـمـان است
با سـهآیـه، تـمـامِ قـرآن اسـت شرط اسلام هر مسلمان است
راز او باخـدا هـماهـنگ است
بیولایش، نفسزدن ننگ است
یکتـنه جان فـدای مـولا کرد هـم تـولّـی و هـم تـبـرّی کـرد
خـطـبـهاش انـقـلاب برپا کرد دشمنان را هـمیشه رسوا کرد
مـقـصـد راه او شـهـادت بـود
فـاطــمـه حـامـی ولایـت بـود
وصف اوصاف او میسر نیست با مقـامـش کـسی برابر نیست
حرف او غیر حرف حیدر نیست پشت مولاست، نه، جلوتر نیست
ذکر لبهای مرتضی زهراست
الگـوی زنـدگیِ ما زهـراست
مست از جـام کـوثـری هستیم شیـعه هـستیم و مادری هستیم
همچو زهرا که حیدری هستیم جـانفـدایان رهـبری هـسـتـیم
تـا ابــد پــیــرو شـهــیــدانــیـم
با ولایت هـمـیـشه مـیمـانـیـم
بین ما عشق و عهد و پیمانیست تا علی هست، شیعه تنها نیست
رزم شیعه همیشه طوفانیست یک نمونه ز ما، سلیـمانیست
یکدلیم و هـمیـشه یکرنگـیم
پـای این انـقـلاب میجـنـگـیم
همچو سلـمان که اهل ایـرانیم عـاشـق اهـل بـیـت و قـرآنـیـم
از غـم فـاطـمـه پــریـشــانـیـم اهل اشکیم و روضه میخوانیم
بزم زهـرا، مثال اکـسیر است
روضۀ فاطمه نـفـسگیر است
اهل یثـرب به او جـفـا کـردند بـاز هـم فـتـنـهای بـهپـا کردند
پـشت در، آتـشـی بـنـا کـردند پای خود را به خانه وا کردند
تـا هــجــوم آورنـد بـر مــولا
دست زهـرا شکـست، واویـلا
شـعـله از پـای تا سـرش افتاد تا زمین خورد، دخـترش افتاد
از زمـانی که هـمـسرش افتاد فـاطـمـه بـین بـسـتـرش افـتـاد
درد بــرده ز کـف امـانـش را
زخـم بـازو گـرفـته جـانش را
|